علاقه مندان به حفظ موضوعی قرآن مجید

وبلاگ شخصی یکی از شرکت کنندگان طرح حفظ موضوعی قرآن

علاقه مندان به حفظ موضوعی قرآن مجید

وبلاگ شخصی یکی از شرکت کنندگان طرح حفظ موضوعی قرآن

علاقه مندان به حفظ موضوعی قرآن مجید

روز اول که در طرح حفظ موضوعی قرآن کریم درسایت راسخون ثبت نام کردم صرفا از روی علاقه واحساس نیاز شخصی بود اما بعداز چندروز از سازمان اوقاف وامور خیریه به من زنگ زدند و آدرس وکد پستی رو خواستند قرار شد که هرهفته با من تماس گرفته بشه وزیرنظر استاد محترم حفظ جزوه 300موضوعی قرآن کریم رو شروع کنیم . جزوه هم به صورت هدیه برام پست شد.
ازاون به بعد هرهفته 5شنبه ساعت 6 "استاد هاشمی" عزیز زنگ می زدند تااینکه در ابتدای سال 1394موفق به اتمام 300موضوع کتاب شده و اکنون بیشتر به مرور این موضوعات و مطالعه سایر منابع قرآنی با رویکرد موضوعی و حتی منتظر جلدهای احتمالی بعدی این جزوه ارزشمند هستم .
امیدوارم این وبلاگ محلی برای بحث وتبادل نظر خودمانی شرکت کنندگان وعلاقه مندان به طرح حفظ موضوعی قران مجید "سازمان اوقاف امور خیریه" وتبلیغی برای این طرح نورانی بشه.
الاحقر:علیرضا خدادوست amozesh217@gmail.com

دنبال کردن خط سیر مفاهیم هرسوره1(مقدمه-سوره انفال)

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۱۰ ب.ظ

سلام

یک روش دیگر برای به ذهن سپاری بهتر ومفهومی تر شماره آیه وسوره هر موضوع ، پیگیری کردن خط سیر و مفهوم هرسوره است به عبارت دیگر آیات مربوط به هرموضوع بهتر است درداخل متن سوره هم ملاحظه ومطالعه شوند.*

دراین کار اولا: بهتراست از لیست موضوعات به ترتیب نام سوره نیز کمک گرفت و دوم اینکه :حدودا وقتی به نیمه دوم کتاب برسید بهتر ودقیقتر این خط سیر قابل بررسی است(مثلا تمام آیاتی که از سوره احزاب در کتاب ما استفاده شده اند مربوط به 152 موضوع اول کتاب هستند و پس از رسیدن به موضوع 152 می توانید تمام سوره احزاب را مطالعه وآیات درسی خودتان را با دقت بیشتر  در سوره بیابید ومرور کنید.)


ترجمه قرآن



جهت نمونه  در ادامه مطلب  کل سوره انفال و خلاصه تفسیر این آیات را ( از تفسیر نمونه ) از اول مرور و آیات درسی کتاب خودمان را بیشتر مورد توجه قرار می دهیم:.... 
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

*- ضمنا ذکر این نکته خالی از فایده نیست که:
"...
علامه طباطبایی درباره علت نام گذاری سوره و حکمت سوره شدن آیات قرآن می نویسد: «باید توجه داشت که خداوند در قرآن بارها از «سوره» نام برده است؛ مانند 'فأتوا بسورة مثله'(یوسف18) 'سورة أنزلناها'(نور1). از این کاربرد استفاده می شود که هر یک از قسمتهای کلام الهی که آن را به صورت قطعه جداگانه ای بیان فرموده است و نام سوره بر آن گذارده است، دارای یک نوع ارتباط و به هم پیوستگی است که میان دو سوره مختلف یا اجزاء آنها وجود ندارد. از آنجا که وحدت و یگانگی سخن به واسطه وحدت هدف و منظوری است که از آن در نظر گرفته شده، هر یک از این سوره ها قاعدتاً منظور و هدف خاصی را دنبال می کند.»
این استدلال آن چنان بدیهی است که اگر کسی به درستی آن را تصور کند، بی درنگ آن را تصدیق می کند. علاوه بر آن که شکی نیست که پراکندگی و کنار هم نهادن سخنان نامربوط یک انسان عادی زشت و ناپسند است؛ چه رسد به خداوند سبحان که کلامش در اوج بلاغت و لطافت است. بنابراین به کار رفتن «کلمه سوره» درباره مجموعه ای از آیات نشان می دهد که: «هر سوره هدفی را دنبال می کند که با پایان یافتن هدف، سوره نیز پایان می یابد و تفاوت شمار آیات هر سوره نیز معلول همین علت است... به نقل از درآمدی بر تفسیر ساختاری قرآن کریم به قلم استاد محمد خامه گر
"


همچنین شایان ذکر است که برخی از پژوهشگران قرآنی براساس محتوای کلی هریک از سوره های قرآن یک نمودار کلی از روند محتوای هر سوره تهیه و تدوین کرده اند که می تواند در معرفی و استفاده بهتر از مضامین هر سوره کمک شایانی به پژوهشگر قرآنی بنماید.  و سایت دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت (ویکی شیعه) نیز در قسمت معرفی سوره ها از این نمودار ها استفاده برده است. (به عنوان مثال نگاه کنید به معرفی سوره حدید)

............................................................................
سعی شده است که حتی الامکان متن زیر کوتاه تر بوده و حداقل توضیحات لازم وصرفا جهت بهتر متوجه شدن سیر مباحث مطرح شده در سوره نقل شود . توضیحات داخل علامت ////        /// توسط بنده اضافه شده وجزء متن تفسیر نیست.
مطالب دارای اهمیت بیشتر با رنگ قرمز نوشته شده است.هرچند که توصیه می کنم حتما همه متن را بادقت وحوصله مطالعه کنیم.


سوره انفال [8]

از سوره‏هاى «مدنى» و داراى 75 آیه است‏

دورنما و فشرده مباحث این سوره:
نخست اشاره به بخش مهمى از مسائل مالى اسلام از جمله «انفال» و «غنائم» و «خمس» که پشتوانه مهمى براى «بیت المال» محسوب مى‏گردد، شده است.
سپس مباحث دیگرى مانند: صفات و امتیازات مؤمنان واقعى، و
داستان جنگ بدر، یعنى نخستین برخورد مسلّحانه مسلمانان با دشمنان.
قسمت قابل ملاحظه‏اى از احکام جهاد و وظائف مسلمانان در برابر حملات پى‏گیر دشمن و لزوم آمادگى دائمى براى جهاد، و حکم اسیران و طرز رفتار با آنها جریان هجرت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و داستان آن شب تاریخى (لیلة المبیت).
وضع مشرکان و خرافات آنها قبل از اسلام چگونگى ضعف و ناتوانى مسلمانان در آغاز کار و سپس تقویت آنها در پرتو اسلام.
مبارزه و درگیرى با منافقان و راه شناخت آنها و بالاخره یک سلسله مسائل اخلاقى و اجتماعى سازنده دیگر.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 (آیه 1)-

شأن نزول:

از «ابن عباس» چنین نقل شده که: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در روز جنگ «بدر» براى تشویق جنگجویان اسلام جوایزى براى آنها تعیین کرد، هنگامى که جنگ «بدر» پایان پذیرفت، جوانان براى گرفتن پاداش افتخارآمیز خود به خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شتافتند. در این موقع میان دو نفر از انصار مشاجره لفظى پیدا شد و راجع به غنائم جنگ با یکدیگر گفتگو کردند، آیه نازل شد و صریحا غنائم را متعلق به پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله معرفى کرد که هرگونه بخواهد با آن رفتار کند.

 (آیه 2‌‍(موضوع 172خشوع به هنگام یادخدا از صفات مومنان)و3)- پنج صفت ویژه مؤمنان: در آیه گذشته به تناسب گفتگویى که در امر غنایم میان بعضى از مسلمانان روى داده بود سخن از تقوا و پرهیزکارى و ایمان به میان آمد، براى تکمیل این موضوع به پنج قسمت از صفات برجسته مؤمنان اشاره کرده که سه قسمت آن، جنبه معنوى و باطنى دارد و دو قسمت آن جنبه عملى و خارجى، سه قسمت اول عبارتند از «احساس مسؤولیت»‌‌‍ و «تکامل ایمان» و «توکل» و دو قسمت دیگر عبارتند از «ارتباط با خدا» و «ارتباط و پیوند با خلق خدا»//درآیه3//.

نخست مى‏گوید: «مؤمنان تنها کسانى هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دلهاى آنها (به خاطر درک عظمت او و احساس مسؤولیت در پیشگاهش) ترسان مى‏گردد» (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ).

سپس دومین صفت آنها را چنین بیان مى‏کند: آنها همواره در مسیر تکامل پیش مى‏روند و لحظه‏اى آرام ندارند «و هنگامى که آیات خدا بر آنها خوانده شود بر ایمانشان افزوده مى‏شود» (وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً). آنها همچنان مردگان زنده نما در جا نمى‏زنند و در یک حال رکود و یکنواختى مرگبار نیستند، هر روز که نو مى‏شود فکر و ایمان و صفات آنها هم نو مى‏شود.    برگزیده تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 130
سومین صفت بارز آنها این است که: «تنها بر پروردگار خویش تکیه و توکل مى‏کنند» (وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ).

مفهوم توکل خودسازى و بلند نظرى و عدم وابستگى به این و آن و ژرف نگرى است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توکل بر خداست، زیرا هر تأثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده اوست.
...

 (موضوع39-زنده شدن دلها از آثار پیروی از انبیاء)(آیه 24)- دعوت به سوى حیات و زندگى: در تعقیب آیات گذشته که //درضمن نقل مباحث جنگ بدر//مسلمانان را به علم و عمل و اطاعت و تسلیم دعوت مى‏کرد در اینجا همان هدف از راه دیگرى دنبال مى‏شود.

نخست مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! اجابت کنید دعوت خدا و پیامبر را به هنگامى که شما را به چیزى مى‏خواند که شما را زنده می کند» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ).                       

 آیه فوق با صراحت مى‏گوید که دعوت اسلام، دعوت به سوى حیات و زندگى در تمام زمینه‏ هاست و مردم عصر جاهلیت تنها از حیات مادى و حیوانى برخوردار بودند.
سپس مى‏گوید: «و بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حائل مى‏شود، و این که همه شما نزد او در قیامت اجتماع خواهید کرد» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).

 
خداوند در همه جا حاضر و ناظر و به همه موجودات احاطه دارد، در عین این که با موجودات این جهان یکى نیست از آنها جدا و بیگانه هم نمى‏باشد، مرگ و حیات، علم و قدرت، آرامش و امنیّت، توفیق و سعادت همه در دست او و به قدرت اوست و به همین دلیل انسان نه چیزى را مى‏تواند از او مکتوم دارد و نه کارى را بى‏توفیق او انجام دهد و نه سزاوار است به غیر او روى آورد و از غیر او تقاضا کند، چرا که او مالک همه چیز و محیط به تمام وجود انسان است!

  (آیه 25) (موضوع129-عواقب ترک امر به معروف ونهی از منکر)- سپس اشاره به عواقب شوم عدم پذیرش دعوت حیات بخش خدا و پیامبر مى‏کند و مى‏گوید: «از فتنه‏ اى بپرهیزید که تنها دامن ستمکاران شما را نمى‏گیرد» بلکه همه را فرا خواهد گرفت (وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً).
در آیه مورد بحث «فتنه» به معناى بلاها و مصائب اجتماعى است که دامن همه را مى‏گیرد، و مفهوم آن این است: افراد جامعه نه تنها موظفند وظایف خود را انجام دهند بلکه موظفند دیگران را هم به انجام وظیفه وا دارند زیرا اختلاف و پراکندگى و ناهماهنگى در مسائل اجتماعى موجب شکست برنامه‏ها خواهد شد و دود آن در چشم همه مى‏رود.
در پایان آیه با زبان تهدیدآمیز مى‏گوید: «بدانید خداوند مجازاتش شدید است» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ).

(آیه 26)- بار دیگر قرآن دست مسلمانان را گرفته و به گذشته تاریخشان باز مى‏گرداند و به آنها حالى مى‏کند که در چه پایه‏ اى بودید و اکنون در چه مرحله‏اى قرار دارید...
 (آیه 27)(موضوع263-خیانت به خدا پیامبر ومومنان- از گناهان ورذایل اخلاقی)-شأن نزول:
//ماجرای خیانت وعدم وفاداری در امانت توسط یکی از مسلمانان به نام ابولبابه در مواجهه با یهودیان بنی قریظه در شان نزول این آیه نقل شده و//نخست خداوند روى سخن را به مؤمنان کرده و مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ).
خیانت به خدا و پیامبر آن است که اسرار نظامى مسلمانان را در اختیار دیگران بگذارند، و یا دشمنان را در مبارزه خود تقویت کنند.
سپس مى‏گوید: «در امانات خود نیز خیانت نکنید در حالى که مى‏دانید» این کار گناه بزرگى است! (وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
 «خیانت» به معناى خوددارى از پرداخت حقّى است که انسان پرداختن آن را تعهد کرده و امانت گرچه معمولا به امانتهاى مالى گفته مى‏شود ولى در منطق قرآن مفهوم وسیعى دارد که تمام شؤون زندگى اجتماعى و سیاسى و اخلاقى را در برمى‏گیرد.

  (آیه 29)(موضوع157-آثار تقوا-توانایی تشخیص حق ازباطل)- ایمان و روشن بینى: در آیات گذشته یک سلسله دستورات حیات بخش که ضامن سعادت مادى و معنوى بود بیان شد ولى به کار بستن آنها جز در سایه تقوا میسّر نیست، لذا در این آیه به چهار نتیجه و ثمره براى تقوا و پرهیزکارى اشاره شده است، نخست مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر تقوا پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید به شما نورانیت و روشن بینى خاصى مى‏بخشد که بتوانید حق را از باطل به خوبى تشخیص دهید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً).
لذا در حالات مردان و زنان پرهیزکار روشن بینى‏هایى مشاهده مى‏کنیم که هرگز از طریق علم و دانش معمولى قابل درک نیست، آنها بسیارى از حوادث را که در لابلاى آشوبهاى اجتماعى ریشه آن ناشناخته است به خوبى مى‏شناسند و چهره‏هاى منفور دشمنان حق را از پشت هزاران پرده فریبنده مى‏بینند.
از سوى دیگر به کار افتادن نیروها و انرژیها و هدر رفتن این سرمایه‏ها در راه گناه موجب مى‏شود که مردم از نظر درک و اطلاع، در سطحى پایین قرار گیرند و افکار منحطى داشته باشند هر چند در صنایع و زندگى مادى پیشروى کنند.
سپس مى‏گوید: علاوه بر تشخیص حق از باطل نتیجه پرهیزکارى این است که «خداوند گناهان شما را مى‏پوشاند و آثار آن را از وجود شما برمى‏دارد» (وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ).
به علاوه «شما را مشمول آمرزش خود قرار مى‏دهد» (وَ یَغْفِرْ لَکُمْ).
و پاداشهاى فراوان دیگرى در انتظار شماست که جز خدا نمى‏داند زیرا «خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است» (وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ).
این چهار اثر، میوه‏هاى درخت تقوا و پرهیزکارى هستند و وجود رابطه طبیعى در میان تقوا و پاره‏اى از این آثار مانعى از آن نمى‏شود که همه آنها را به خدا نسبت بدهیم.
 «تکفیر سیئات» اشاره به آثار روانى و اجتماعى گناهان دارد که در پرتو تقوا و پرهیزکارى از میان مى‏رود، و «غفران» اشاره به مسأله عفو و بخشش خداوند و رهایى از مجازات است.

 (آیه 32)- در این آیه منطق عجیب دیگرى //اززبان مشرکان // را بازگو مى‏کند، مى‏گوید:

به خاطر بیاور «هنگامى را که (دست به دعا برمى‏داشتند و) مى‏گفتند: خداوندا! اگر این (آیین و این قرآن) حق و از ناحیه توست بارانى از سنگ از آسمان بر سر ما فرود آورد»! (وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ).

 «یا به عذاب دردناک (دیگرى) ما را گرفتار کن» (أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ).

 (آیه 33)(موضوع300ایمنی از عذاب-ازآثارتوبه)- در آیات گذشته دو ایراد از ناحیه مخالفان به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شد که یکى از آنها باطل بودنش واضح بوده، لذا قرآن به پاسخ آن نپرداخته، و آن این که  گفتند: «ما اگر بخواهیم مى‏توانیم مثل قرآن را بیاوریم».
ایراد دوم آنها این بود که اگر این آیات حق است و از طرف خداست پس باید ما را مجازات کند و بلا بر ما فرود آرد قرآن در اینجا به آنها چنین پاسخ مى‏دهد:
 «هیچ گاه خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد در حالى که تو در میان آنها هستى» (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ).
سپس اضافه مى‏کند: «همچنین خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد در حالى که استغفار کنند» و از او تقاضاى عفو نمایند (وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ).

مفهوم آیه اختصاص به مردم عصر پیامبر ندارد بلکه یک قانون کلى در باره همه مردم است، لذا در حدیث معروفى از حضرت على علیه السّلام مى‏خوانیم: «در روى زمین دو وسیله امنیت از عذاب الهى بود یکى از آنها (که وجود پیامبر بود) برداشته شد. هم اکنون به دومى (یعنى استغفار) تمسک جویید سپس آیه فوق را تلاوت فرمود».
...
 (آیه 41)
(موضوع124-خمس)- خمس یک دستور مهم اسلامى: در آغاز این سوره دیدیم که پاره‏اى از مسلمانان بعد از جنگ بدر بر سر تقسیم غنائم جنگى مشاجره کردند.
این آیه در حقیقت بازگشت به همان مسأله غنائم است.
در آغاز آیه مى‏فرماید: «و بدانید هرگونه غنیمتى نصیب شما مى‏شود یک پنجم آن، از آن خدا و پیامبر و ذى القربى (امامان اهل بیت) و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از خاندان پیامبر) مى‏باشد» (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ).
و براى تأکید اضافه مى‏کند: که «اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در (روز جنگ بدر) روز جدایى حق از باطل، روزى که دو گروه مؤمن و کافر در مقابل هم قرار گرفتند، نازل کردیم ایمان آورده‏اید» باید به این دستور عمل کنید و در برابر آن تسلیم باشید (إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ).
و در پایان آیه اشاره به قدرت نامحدود الهى کرده، مى‏گوید: «و خدا بر همه چیز قادر است» (وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ).
یعنى با این که در میدان بدر از هر نظر شما در اقلیت قرار داشتید و دشمن ظاهرا از هر نظر برترى چشمگیرى داشت خداوند قادر توانا آنها را شکست داد و شما را یارى کرد تا پیروز شدید.
این آیه گرچه در ضمن آیات جهاد وارد شده ولى مفهوم وسیعى دارد و مى‏گوید: هر درآمدى از هر موردى عاید شما شود که یکى از آنها غنایم جنگى است خمس آن را بپردازید.

منظور از سهم خدا چیست؟
ذکر سهمى براى خدا به عنوان «للّه»به خاطر اهمیت بیشتر روى اصل مسأله خمس و تأکید و تثبیت ولایت و حاکمیت پیامبر و رهبر حکومت اسلامى است، یعنى همان گونه که خداوند سهمى براى خویش قرار داده و خود را سزاوارتر به تصرف در آن دانسته است پیامبر و امام را نیز به همان گونه، حق ولایت و سرپرستى و تصرف داده، و گر نه سهم خدا در اختیار پیامبر قرار خواهد داشت و در مصارفى که پیامبر یا امام صلاح مى‏داند صرف مى‏گردد، و خداوند نیاز به سهمى ندارد.

 

خلاصه شده از مطلب وبلاگ نورآسمانی: http://noor-asemani.blogfa.com/post/153

  • ۹۴/۰۱/۲۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی